part1
ا/ت
با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و رفتم تو اتاق جینسو و جیغ زدم
جینسو: کر شدم
ا/ت: چرا من باید زودتر از شما بیدار شم شماهم بیدار شید
بعد رفتم اتاق مینسو دوباره جیغ زدم
مینسو: خفه شو
ا/ت: داداش بلند شو منو میخوام برم بیرون
مینسو: خب به من چه خودت برو
ا/ت: کی میخواد منو برسونه؟
مینسو: با تاکسی برو
ا/ت: داداش جونم اگه من با تاکسی برم بعدش تاکسی منو بدزده بکشه و اعضای بدنمو دربیاره و بفروشه چی؟
مینسو: ما راحت میشیم ولی پولشو بده به ما
جینسو: 😂
ا/ت: بلند شو
جینسو: پاشو برو اماده کن خودم میبرمت
ا/ت: صبحونه نمیخواید بخورید جینسو امروز نوبت تو
جینسو:من میخوام تورو ببرم پس تو درست کن
ا/ت: باشه
مینسو: بزارید من بیشتر بخوابم
ا/ت: اوکی من میرم صبحونه حاضر کنم
چند دقیقه بعد
ا/ت: داداشای عزیزم بیاید صبحونه حاضره
مینسو: دوباره تو درست کردی؟
ا/ت: بیا بخور چیزی نگو
مینسو: با داداش بزرگترت درست حرف بزن
ا/ت: ببخشید
جینسو: کجا میخوای بری؟
ا/ت: خرید با هانا
جینسو: باشه صبحونه رو خوردی سریع اماده کن بریم
ا/ت: اوکی
چند دقیقه بعد
ا/ت: لباسم خوبه؟
جینسو: عالی
مینسو: افتضاح برو عوضش کن بلند تر بپوش کوتاه و اینکه ارایشتو کمتر کن
ا/ت: چقدر گیر میدی اصلا دوست دارم چیکارم داری
جینسو: بریم؟
ا/ت:اره بریم
(سه خواهر برادر که هیچ شباهتی به هم ندارند مینسو:جذاب.مغرور.غیرتی
جینسو: مهربون.عاشق خانواده.کیوت
ا/ت: مودی.گوگولی.پایه)
رفتم خونه هانا
تق تق تق
جینسو: درو باز نمیکنه؟
ا/ت: نه بزار بهش زنگ بزنم
هانا: الو
ا/ت: سلام عشقم کجایی؟
هانا: گفتم که امروز با جونگکوک قرار دارم دیگه
ا/ت: باشه خدافظ
هانا: خدافظ
جینسو: چیشد؟
ا/ت: گفت با دوست پسرش قرار داره
جینسو: بیا بریم
ا/ت: منو میبری خونه؟
جینسو: هرجا که بگی؟
ا/ت: کار داری؟
جینسو: نه امروز درخدمت خواهرم هستم
ا/ت: میشه باهم بریم خرید
جینسو: چشم خواهر عزیزم راستی ا/ت
ا/ت: جانم
جینسو:ببین ا/ت من میدونم تو بزرگ شدی مشکلی ندارم ولی دلم میخواد بهم بگی که دوست پسر داری یانه
ا/ت: دوست پسر؟
جینسو: اگه میخوای جواب نده مجبورت نمیکنم
ا/ت: نه نه جواب میدم مهم نیست داداش من اصلا میدونم عشق عاشقی چیه که بخوام دوست پسر داشته باشم نه ندارم و نخواهم داشت خوشم نمیاد
جینسو: 😅
ا/ت: نخند حرکت کن
شب
مینسو: شام خوشمزه ای درست کردم که دلتون میخواد انگشتاتون رو باهاش بخورید
ا/ت:واقعا؟
جینسو: امیدوارم همینطور باشه
ا/ت: یه لحظه گوشیم زنگ میخوره الان میام الو هانی
هانا: ا/ت😭
ا/ت: چیشده فدات شم
هانا: بیا پیشم
ا/ت: الان میام.
#فیک
#سناریو
با آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم و رفتم تو اتاق جینسو و جیغ زدم
جینسو: کر شدم
ا/ت: چرا من باید زودتر از شما بیدار شم شماهم بیدار شید
بعد رفتم اتاق مینسو دوباره جیغ زدم
مینسو: خفه شو
ا/ت: داداش بلند شو منو میخوام برم بیرون
مینسو: خب به من چه خودت برو
ا/ت: کی میخواد منو برسونه؟
مینسو: با تاکسی برو
ا/ت: داداش جونم اگه من با تاکسی برم بعدش تاکسی منو بدزده بکشه و اعضای بدنمو دربیاره و بفروشه چی؟
مینسو: ما راحت میشیم ولی پولشو بده به ما
جینسو: 😂
ا/ت: بلند شو
جینسو: پاشو برو اماده کن خودم میبرمت
ا/ت: صبحونه نمیخواید بخورید جینسو امروز نوبت تو
جینسو:من میخوام تورو ببرم پس تو درست کن
ا/ت: باشه
مینسو: بزارید من بیشتر بخوابم
ا/ت: اوکی من میرم صبحونه حاضر کنم
چند دقیقه بعد
ا/ت: داداشای عزیزم بیاید صبحونه حاضره
مینسو: دوباره تو درست کردی؟
ا/ت: بیا بخور چیزی نگو
مینسو: با داداش بزرگترت درست حرف بزن
ا/ت: ببخشید
جینسو: کجا میخوای بری؟
ا/ت: خرید با هانا
جینسو: باشه صبحونه رو خوردی سریع اماده کن بریم
ا/ت: اوکی
چند دقیقه بعد
ا/ت: لباسم خوبه؟
جینسو: عالی
مینسو: افتضاح برو عوضش کن بلند تر بپوش کوتاه و اینکه ارایشتو کمتر کن
ا/ت: چقدر گیر میدی اصلا دوست دارم چیکارم داری
جینسو: بریم؟
ا/ت:اره بریم
(سه خواهر برادر که هیچ شباهتی به هم ندارند مینسو:جذاب.مغرور.غیرتی
جینسو: مهربون.عاشق خانواده.کیوت
ا/ت: مودی.گوگولی.پایه)
رفتم خونه هانا
تق تق تق
جینسو: درو باز نمیکنه؟
ا/ت: نه بزار بهش زنگ بزنم
هانا: الو
ا/ت: سلام عشقم کجایی؟
هانا: گفتم که امروز با جونگکوک قرار دارم دیگه
ا/ت: باشه خدافظ
هانا: خدافظ
جینسو: چیشد؟
ا/ت: گفت با دوست پسرش قرار داره
جینسو: بیا بریم
ا/ت: منو میبری خونه؟
جینسو: هرجا که بگی؟
ا/ت: کار داری؟
جینسو: نه امروز درخدمت خواهرم هستم
ا/ت: میشه باهم بریم خرید
جینسو: چشم خواهر عزیزم راستی ا/ت
ا/ت: جانم
جینسو:ببین ا/ت من میدونم تو بزرگ شدی مشکلی ندارم ولی دلم میخواد بهم بگی که دوست پسر داری یانه
ا/ت: دوست پسر؟
جینسو: اگه میخوای جواب نده مجبورت نمیکنم
ا/ت: نه نه جواب میدم مهم نیست داداش من اصلا میدونم عشق عاشقی چیه که بخوام دوست پسر داشته باشم نه ندارم و نخواهم داشت خوشم نمیاد
جینسو: 😅
ا/ت: نخند حرکت کن
شب
مینسو: شام خوشمزه ای درست کردم که دلتون میخواد انگشتاتون رو باهاش بخورید
ا/ت:واقعا؟
جینسو: امیدوارم همینطور باشه
ا/ت: یه لحظه گوشیم زنگ میخوره الان میام الو هانی
هانا: ا/ت😭
ا/ت: چیشده فدات شم
هانا: بیا پیشم
ا/ت: الان میام.
#فیک
#سناریو
- ۲۵.۶k
- ۱۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط